زندگی با نویسندگی

سوار بر اسب چموش واژه ها

تبلیغات تبلیغات

ده بهار!

تورو هرگز ندیدن میدونی که سخته عزیزم دست من نیست به خدا بی اختیار اشک میریزم یه بهار و دو بهار تا حالا گذشته ده بهار دنیا داد میزنه دیگه بسه انتظار شاید امشب به طلوع صبح فردا نرسه شاید این تشنه ی خسته پا به دریا نرسه پی نوشت نمیدونم چرا فکر میکنم راغب این آهنگ برای من خونده !😎 کسی تونست کد این ترانه رو برام درست کنه خبر بده. از الان تا روز تولدم تو وبم بمونه. ده بهار اسم اهنگه امروز خودشیفتگیمو عشق است من یه اردیبهشتی بیمه از پشت صحنه اشاره میکنن این آهنگ
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها