زندگی با نویسندگی

سوار بر اسب چموش واژه ها

تبلیغات تبلیغات

جنگ دو ملکه !

ساعت یک بعد از نیمه شب است و روی پاها و دستهایم پنداری مور مور می‌شود.ولی کم کم به صورتم سرایت می کند.از خواب گران که برخاستم ،رد یکی از مور مور ها را که از صورتم گرفتم ،تنه ی مورچه ای بزرگ بود که در اوج صلح و آرامش، پی یک لقمه نان می‌گشت. حلال و حرامش را میگذارم به قضاوت مخاطبین. حجله ی خواب ،آنقدر شیرین بود که نمیشد از آغوشش خارج شوم.دوباره روی ساق پا و دوباره روی آرنج دست.دیگر به داماد خواب نخیر غلیظی گفتم و با صورتی برافروخته و کفری ،پتو را کنار
برچسب‌ها: برافروخته
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها