زندگی با نویسندگی

سوار بر اسب چموش واژه ها

تبلیغات تبلیغات

دورت بگردم!

زمانی خیال میکردیم جهان به دور زمین ما میگردد زمانی خواستند گالیله را بسوزانند چون گفت زمین به دور خورشید میگردد اما آنقدر زمین به دور خورشید گشت و گشت که همه باور کردند. مدت مدیدی گفتند زمین ما که نه بلکه همه ی کرات جهان دور خورشید می‌گردند. اما خورشید آنقدر گشت و گشت به دور کهکشان راه شیری که همه گفتند خورشید در مدار کهکشان به مرکز آن می چرخد اما آنقدر کهکشان گشت و گشت که فهمیدند کهکشان راه شیری هم دور سر مرکزیتی دیگر در چرخش است .
ادامه مطلب

ده بهار!

تورو هرگز ندیدن میدونی که سخته عزیزم دست من نیست به خدا بی اختیار اشک میریزم یه بهار و دو بهار تا حالا گذشته ده بهار دنیا داد میزنه دیگه بسه انتظار شاید امشب به طلوع صبح فردا نرسه شاید این تشنه ی خسته پا به دریا نرسه پی نوشت نمیدونم چرا فکر میکنم راغب این آهنگ برای من خونده !😎 کسی تونست کد این ترانه رو برام درست کنه خبر بده. از الان تا روز تولدم تو وبم بمونه. ده بهار اسم اهنگه امروز خودشیفتگیمو عشق است من یه اردیبهشتی بیمه از پشت صحنه اشاره میکنن این آهنگ
ادامه مطلب

خلیج همیشه فارس

تو این کره ی زمین ، همه چی دستخوش فراموشی شده و تحت تاثیر تغییر و تحول هیچی سر جاش نیست.هر لحظه اخبار عجیب و غریب میخونیم.به چشمانمان هم نمیتونیم اعتماد کنیم. ظلم بیداد میکنه. نسل ها و تعدادشون هم تحت سلطه ی ظالمین قرار گرفته. همه ی جهان روی سرسره ی تند تغییر افتاده. تنها چیزی که دلمون خوش بود کسی بهش نمیتونه دست بزنه و تنها دارایی مونه و از این دارایی تا ابد میتونیم مراقبت کنیم تاریخ بود که جدیدا استکبار بزرگ ، امریکا داره اونم دست کاری میکنه این هم تزشه
ادامه مطلب

جشن عروسی خورشید

امروز بین الطلوعین از خانه بیرون زدم.دل گرفته و طلبکار .دلم میخواست فقط از نسیم و رنگ گرگ و میش صبحگاهی و شلوغ کاری گنجشکها لذت ببرم و به هیچ چیز فکر نکنم اما مگر میشد یک خلوت زیبای صبحگاهی باشد و ساختمان های خاموش و خیابان های خالی و من آغاز به دردودل نکنم؟ با همان خدایی که در نهان ترین نهانگاهم مثل ناظری مهربان نشسته‌ و بشدت دامن مهر و محبتش را پهن کرده و منتظر من است چیزی نگویم؟ نمی‌دانم با کدام جمله سر حرف را بازکردم ، اما می‌دانم از جمله ام خوشم آمده
ادامه مطلب

چادر کهنه

به نوجوانی که رسیدم از طرز لباس پوشیدن دختران همکلاسی و در و همسایه ام ،گمان کردم برای این که لباس های فاخر و زیبا می‌پوشند در چشمند و زیبا جلوه می‌کنند. شاید هم حال و هوای نوجوانی به آدم تحکم می‌کند که به لباس پوشیدنش دقیق باشد. اگر جایی بی محلی و بی توجهی میدیدم یقین داشتم بخاطر لباس های ساده ام باشد.و اگر لباس نسبتا خوبی میپوشیدم هر نوع توجهی را ناشی از آن می‌دانستم. بااینکه درس و مدرسه بارها گفته بودند که تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس
ادامه مطلب

وقت مرگ

اینکه زمان مرگ چه وقتی است به خیلی دلایل نیاز داریم که همگی اشاره به صله ی رحم و معاشرت و توجه به ارحام درجه یک می کنند. اما از سویی خداوند متعال پیمانه ی عمر هر کسی را در موعد مقرری قرار داده که با وجود رعایت تمامی روایات مربوط به طول عمر ! بی هیچ شک و شبهه ای و کم و کسری انجام می شود. اسم این دو نوع مرگ به فارسی می شود مرگ اتفاقی یا مرگ ناگهانی ( که بر اثر عدم رعایت روایات طول عمر پیش می آید ) و مرگ قطعی که همان پایان یافتن پیمانه ی عمر است.
ادامه مطلب

جنگ دو ملکه !

ساعت یک بعد از نیمه شب است و روی پاها و دستهایم پنداری مور مور می‌شود.ولی کم کم به صورتم سرایت می کند.از خواب گران که برخاستم ،رد یکی از مور مور ها را که از صورتم گرفتم ،تنه ی مورچه ای بزرگ بود که در اوج صلح و آرامش، پی یک لقمه نان می‌گشت. حلال و حرامش را میگذارم به قضاوت مخاطبین. حجله ی خواب ،آنقدر شیرین بود که نمیشد از آغوشش خارج شوم.دوباره روی ساق پا و دوباره روی آرنج دست.دیگر به داماد خواب نخیر غلیظی گفتم و با صورتی برافروخته و کفری ،پتو را کنار
ادامه مطلب

اختلاط شلوغ گنجشکها

وقت جلسه ی شلوغ گنجشکها ست.روی هر شاخه به جرو بحث می‌پردازند. یکی می‌گوید مگر این آدم ها اشرف مخلوقات نیستند؟ یکی می‌گوید شابد بخاطر همین است که خوابند! یکی می‌گوید مگر غیر از بین الطلوعین ،ساعتی مهمتر هم در شبانه روز هست؟ یکی می‌گوید نه به والله! عصاره ی روز همین ساعت است.آینه ی تمام نمای آن روز همین ساعت است. یکی می‌گوید پس چرا ما بیدارانیم و آن ها خواب؟ یکی می‌گوید گرفتارند رفقا! گرفتار مشغله هایی که مثل دام میفتد رویشان و تا وقت خواب از آن رها
ادامه مطلب

وبلاگ های پیشنهادی

جستجو در وبلاگ ها